آبجوساز چن استورمزتوت نميتوانست به چيزي فكر كند كه از آن خوشش نميآيد. بيشك چيزهايي وجود داشتند كه كمتر از بقيه آنها را دوست داشت. براي مثال، به صبر براي تخمير و جاافتادن تازهترين شرابش، تا جايي كه قابل مزهكردن باشد، چندان عالقهاي نداشت. به اين خاطر نبود كه براي دانستن طعم آن چشمانتظار بود. تا به آن زمان آن را دريافته بود، مزهاش محشر بود. چيزي كه درمورد صبركردن كمتر دوست داشت، زماني بود كه براي انديشيدن به شرابهاي جديد، با تركيبات تازه به او ميداد كه ميخواست در همان زمان مشغول كار شده و آنها را بسازد. اما مشروبسازي نيازمند زمان و مراقبت بود. حال كه تجهيزات شرابسازي تمام و كمال درگير ساخت تازهترين شراب بودند، صبر براي تمام شدن كار، تنها گزينه بود. اين يعني آنكه بايد راه براي مشغولكردن خود پيدا مينمود، درغير اين صورت صبر و برنامهريزي تخمير شراب تازه در ذهن ديوانهاش ميكرد. در جهان خارج، در سرزمينهاي آزراث، پيدا نمودن راهي براي سرگرمشدن كار اساني بود. آنجا هميشه كسي بود كه از تو خوشش نميآمد يا جانور گرسنهاي كه ميخواست تو را ببلعد و نااميد كردن هردو، تاثيري شگرف در سرگرمكردن ذهني فارغ از خيال داشت. اما مكانهايي بودند كه زماني وجود داشتند، يا قرار بود وجود داشتهباشند، مكانهايي كه دوباره آنچه ميشدند كه بودند. درهنگام سفرهايش بسياري از اين مكانها را ديدهبود و حتي در توسعهي برخي كمك نمودهبود. ، در آنجا يك دوجين از تولههاي دهكدهي بينان 2 چن آهي كشيد و به سوي مركز دهكدهي ماهيگري خفته نگاه كرد. برادرزادهاش ليلي را سرگرم ميكرد، برخي از آنها ساكن و برخي ديگر پناهنده بودند. چن كامالً مطمئن بود كه او ميخواست داستانهاي سفرش بر روي شنزين سو ، الكپشت بزرگ را تعريف كند، اما ظاهراً اين نقشه را به جايي نبرده بود. شايد هم هنوز داشت داستان تعريف ميكرد، اما از آنها براي بازيكردن برخي صحنهها كمك ميگرفت. واضح بود كه داستاني درمورد يك نبرد است، يكي از آنهايي كه ظاهراً در آن گلهاي پانداي جوان به او يورش آوردهبودند. »ليلي، همه چيز مرتب است؟« دختر الغر به گونهاي از ميان درياي جوشان پشم سياه و سفيد سر بيرون آورد. »همهچيز خوب، است، عمو چن!« نااميدي چشمهايش چيز ديگري ميگفت. دست برد و يك پسربچهي استخواني را از گله بيرون كشيد و به گوشهاي پرتاب كرد، سپس زير موجي از تولههاي فريادكش ناپديد شد. ...
Michael Austin Stackpole متولد 27 نوامبر 1957 یک نویسنده داستان علمی و تخیلی آمریکایی است که بیشتر بخاطر کتابهای جنگ ستارگان و BattleTech شناخته می شود. وی در واوساو ، ویسکانسین متولد شد ، اما در ورمونت بزرگ شد. وی لیسانس تاریخ خود را از دانشگاه ورمونت گرفته است. از سال 1977 ، او به عنوان طراح بازی های نقش آفرینی در شرکت های مختلف بازی مشغول به کار شد و ده ها مقاله از مجله ها را با توزیع محدود در صنعت نوشت. او در اسکاتسدیل ، آریزونا زندگی می کند.